جدول جو
جدول جو

معنی خاک تخت - جستجوی لغت در جدول جو

خاک تخت
آبیاری زمین
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خاک تود
تصویر خاک تود
کرۀ زمین
فرهنگ فارسی عمید
(تَ)
قریه ای است بفاصله 22 هزارگزی شمال علاقه داری درجه اول دولت آباد متصل به نهر رامگل که در علاقۀ حکومت درجه 2 شیرین تکاب مربوط بحکومت اعلی میمنه واقع است.
موقعیت جغرافیایی آن: ناحیه ای است بین دو خط 64 درجه و 52 دقیقه و 1ثانیۀ طول البلد شرقی و خط 36 درجه و 39 دقیقه و 34 ثانیۀ عرض البلد شمالی قرار دارد. (از قاموس جغرافیایی افغانستان ج 2)
لغت نامه دهخدا
(یِ تَ)
صورت عربی تلفظ پای تخت. حاکم نشین. مرکز مملکت. کرسی. (از دزی ج 1 ص 49)
لغت نامه دهخدا
(غِ تَ)
یکی از باغهای مشهور اصفهان درعصر صفوی که چهل هزار گز مربع وسعت داشته است. (از گزارشهای باستانشناسی ج 3 ص 205). شاردن سیاح دورۀ صفوی از باغ تخت در سفرنامۀ خود نام میبرد
لغت نامه دهخدا
(خُ)
خاکپوش و هر چیزی که در خاک بخوابانند چون گوشت بعضی از حیوانات که بوی ناخوش داشته باشد مثل ماهی و مانند آن. (از آنندراج) :
بفرمود تا مطبخی در نهفت
نهد لفچه و آن را کند خاک خفت.
نظامی (ازآنندراج)
لغت نامه دهخدا
(جُ)
قرین خاک. مدفون. درگور شده
لغت نامه دهخدا
(تَ)
دهی است از دهستان انزل بخش حومه شهرستان ارومیّه. واقع در 80 هزارگزی باختری ارومیّه در سر راه شوسۀ ارومیه به سلماس. ناحیه ای است که در دامنۀ کوهستان قرار دارد و آب و هوای آن معتدل و مالاریایی است. سکنۀ آنجا 60 تن که شیعی مذهب و ترک زبانند. آب آنجا از چشمه و قنات و محصولات آن غلات و چغندر و حبوبات و شغل اهالی زراعت وراه شوسه میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(یَ / یِ تَ)
یک تخته. یک دست. (یادداشت مؤلف) : اما چون سوگند در میان است از جامه خانه های خاص برای تشریف و مباهات یک تخت جامه از طراز خوزستان... برگیرم. (کلیله و دمنه)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پا تخت
تصویر پا تخت
پایتخت، ملک، نشست، دارالملک، دار مملکت
فرهنگ لغت هوشیار
آب تخت، زمین آب تخت شده
فرهنگ گویش مازندرانی